بررسی سیاست های ایران و عربستان در یمن پس از انقلاب اسلامی در سا
دسته بندی | علوم سیاسی |
بازدید ها | 1 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 68 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 14 |
یمن با 555 هزار کیلومتر مربع مساحت و حدود 26 میلیون نفر جمعیت بخشی از شبه جزیره عربستان است. این کشور یکی از کشورهای فقیر خلیج فارس محسوب می شود، اما دارای چهار موقعیت ویژه ژئوپلیتیک [1]است؛ اشراف یمن بر خلیج عدن، اشراف کامل و بی رقیب آن بر مهمترین تنگه استراتژیک جهان (باب المندب)، اشراف کامل بر آبراه حساس دریای سرخ، تسلط یمن بر کوههای استراتژیک (مران) که از سواحل عدن آغاز و تا منطقه طائف در جنوب غرب کشیده می شود. اما با این وضعیت ژئوپلیتکی ممتاز، نتوانسته است تا در طول این سال ها موقعیت خود را بازیابد و بتواند در معادلات منطقه همپای کشورهای دیگر اثرگذار باشد. دو کشور عربستان و یمن به دلایل مختلف سیاسی و استراتژیک، روابط پیچیده و قابل تاملی طی سه دهه گذشته برقرار کرده اند. حاکمیت خاندان سعودی در عربستان و علی عبدا… صالح در یمن و نیز تلاش آنها برای حفظ حاکمیت در بسیاری از موارد آنها را در کنار یکدیگر قرار داده است. از زمان وحدت یمن شمالی و جنوبی در دهه 90 ، این روابط ابعاد گسترده تری به خود گرفت، به ویژه اینکه منافع آل سعود و صالح به یکدیگر گره خورد. در نگاه استراتژیک عربستان، جایگاه جغرافیایی یمن و نوع روابط و تعامل آن در دههها و سالهای گذشته، این کشور را از نظر اثرگذاری بر امنیت ملی عربستان؛ در سطح کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس قرار میدهد. به همین دلیل در تمامی بحرانها و تحولات یمن در دهههای گذشته، عربستان بازیگری فعال و اثرگذار بوده است. (الفقیه،2009: 76)
از زمان استقلال یمن در سال 1932، عربستان سعودی همواره به این کشور به عنوان حیاط خلوت خود می نگریسته و به طور مداوم در امور داخلی این کشور مداخله کرده است. از سوی دیگر، ایران نیز توجه نسبی به یمن داشته است. برای نمونه، در سال 1962 زمانی که عبدالله صالح به سلطنت امام محمد البدر از پادشاهی متوکلیه پایان داد، شاه ایران از وفاداران به بدر حمایت مالی کرد. بدر نیز همانند حوثی ها، شیعه زیدی بود. زیدی ها برای چندین قرن در یمن حکومت کردند، اما پس از جنگ داخلی [2]در سال های 1962 تا 1970 به حاشیه کشیده شدند. در آن زمان، انقلاب اسلامی ایران حتی شرایط را برای زیدی ها دشوار کرد و عربستان نیز در تلاش برای مقابله با تلاش های ایران برای صدور انقلاب به یمن، بر گسترش وهابی گرایی در یمن سرمایه گذاری کرد. گسترش تبلیغات ضد شیعه برای وهابی گرایی [3]به تهدیدی برای زیدی ها در یمن تبدیل شد و در دهه 1980، حسین بدرالدین الحوثی که در خانواده ای مذهبی متولد شده بود، در پی نگرانی و ترس از به حاشیه رانده شدن زیدی ها و گسترش وهابی گرایی، تصمیم گرفت کاری انجام دهد. وی که تحت تاثیر انقلاب اسلامی ایران قرار گرفته بود، در سال 1986 به این کشور سفر کرد. هنوز مشخص نیست که وی در این سفر با مقامات رده بالای ایران دیدار و یا حمایت های مالی و نظامی دریافت کرده است یا خیر. با این حال، وقتی الحوثی به یمن بازگشت، از برخی دیدگاه های ایران در سیاست خارجی همچون مخالفت با آمریکا و اسرائیل تاثیر پذیرفته بود. وی در بازگشت به یمن شروع به سازماندهی زیدی ها کرد و در دهه 1990 به عنوان یکی از نمایندگان پارلمان انتخاب و در نهایت در اولین دهه قرن 21، به رهبر جنبشی تبدیل شد که به نام او نامگذاری شده بود. جنبش حوثی خیلی زود به چالشی برای علی عبدالله صالح، سیاستمدار سکولار زیدی، تبدیل شد. صالح حوثی ها را محکوم کرد که به دنبال سرنگون کردن وی و دنبال کردن طرح های جدایی طلبانه هستند؛ اما حوثی ها تاکید داشتند که هدفشان افزایش قدرت زیدی های سکولار و غیرسکولار است. برای نزدیک به یک دهه، دو طرف با یکدیگر در جنگ بودند که در نتیجه آن هزاران نفر کشته و بی خانمان شدند. حسین الحوثی در اولین جنگ توسط نیروهای دولت یمن کشته شد و جای او را برادرش عبدالمالک گرفت. در سال 2009، درگیری ها میان دولت و حوثی ها به نقطه اوج خود رسید و نیروی هوایی عربستان سعودی نیز به جبهه دولت یمن ملحق شد. عملیات مشترک سعودی ها و دولت یمن ناموفق بود. حوثی ها برای مدت زمانی دو روستا را در خاک عربستان اشغال کردند. عربستان در آن زمان مجبور شد برخی مناطق مرزی را تخلیه کند و این در حالی بود که ساکنان این مناطق با زیدی ها ابراز همدردی می کردند. آیت الله سیستانی که روحانی میانه رو است، سعی کرد برای حل درگیری میانجی گری [4]کند؛ اما تلاش های وی نتیجه ای نداشت. در عین حال، حوثی ها بیش از هر زمان دیگری از نظر ایدئولوژیکی به تهران نزدیک شدند.(الیسون،2010: 76)
[1] - Geopolitics
[2] - Civil War
[3] - Wahhabi extremism
[4] - Mediation